AZADMANESH

پر شدن درایو C یا همان درایو اصلی ویندوز، یکی از مشکلات آزاردهنده‌ای است که اگر به آن توجه نکنید، با افت سرعت روبه‌رو خواهید شد. برخی کاربران هم به صورت ناگهانی متوجه پر شدن درایو ویندوز می‌شوند. اما علت این مشکل چیست و چگونه می‌توان آن را حل کرد؟ در این مقاله، +16 راه عملی برای رفع این مشکل در ویندوزهای 7، 8، 10 و 11 را بیان خواهیم کرد.

 

درایو C یکی از مهم‌ترین بخش‌ها در هر سیستمی است زیرا کاربران آن را برای نصب ویندوز انتخاب می‌کنند. فاکتورهای مختلفی مثل فایل‌های تکراری و موقت، آپدیت‌های ویندوز، فایل‌های سایه و اطلاعات مربوط به نقاط بازیابی ویندوز (restore points) در پر شدن خودکار درایو ویندوز دخیل هستند؛ این یعنی اگر مراقب اوضاع نباشید، ممکن است با مشکلات مختلفی از جمله کاهش فضای داخلی و نهایتا افت سرعت مواجه شوید. در این مرحله، بسیاری از افراد تصور می‌کنند سیستم آنها ویروسی شده و اصطلاحا به «ویروس پر شدن درایو C» دچار شده‌اند و باید ویندوز را مجددا نصب کنند؛ اما واقعا اینطور نیست و در چند گام ساده می‌توان مشکل را حل کرد.

پر شدن ناگهانی و سریع درایو C نیز دلایل خاص خود را دارد که اگر ریشه آن را پیدا کنید، بدون شک قادر به حل مشکل خواهید بود. به یاد داشته باشید که حل این مشکل، به صبر و دقت بالایی نیاز دارد و اگر تمام مواردی که در اینجا بیان می‌شود را به درستی رعایت کنید، مطمئنا در حل مشکل موفق خواهید بود

پنج نفری که قبل از خلقت حضرت آدم حضور داشتند

پنج نفری که قبل از خلقت حضرت آدم حضور داشتند

قبل از خلقت حضرت آدم، پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) به صورت نور‌هایی خلق شده بودند که خداوند را تسبیح می‌نمودند.

پنج نفری که قبل از خلقت حضرت آدم حضور داشتند

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ روایات فراوانی در مورد خلقت پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، قبل از خلقت حضرت آدم (ع) مطرح شده‌اند و بیان نموده‌اند که وجود این پنج تن، به صورت جسمانی نبوده بلکه انواری بوده‌اند که خداوند متعال را تسبیح می‌کردند

کربلا - متن کامل

عبدالحسین آزادمنش عبدالحسین آزادمنش عبدالحسین آزادمنش · 1400/6/5 07:51 ·

کربلا

سکوتی غریب و دلگیر تمام فضای کربلا را فرا گرفته است

و سیاهی شب وادی طف را در مشت

و فقط باد گرمی از سوی فرات به خیمه ها می وزد،

 هر از چندی صدای قهقهه کودکی که مادری را به بازی گرفته است

سکوت را بر هم می زند

ه قلم کارآگاه پلیس جنائی منوچهر قربانیقسمت اول:من مادرم را در سال 1391 در شیراز از دست دادم.خیلی ناراحت بودم، عزیزترین کسم در زندگی‌ام مرا تنها گذاشته بود.او قبل از فوت به خواهرم گفته بود اگر در شیراز مردم،جنازه‌ام را به صفاشهر (دولت‌آباد) انتقال بده ونزدیک پدربه خاک بسپار.من به وصیت مادرم عمل کرده واو را به دولت‌آباد منتقل کرده و با تشریفات و مراسم خاص با حضورهمۀ صفاشهری ها(دولت‌آبادی‌ها که مادرم را مادر خودشان می‌دانستند واو را خیلی دوست داشتند به خاک سپردم)پدرم حسینیۀ دولت‌آباد(صفاشهر) و زمین و باغ آن را به امام حسین(ع) تقدیم کرده بود و طبق وصیت مادرم، مراسم سوم و هفتم او را در حسینیه برگزارکردیم. به برادرم،مهندس محمدحسین قربانی،که از آمریکا مدرک معماری گرفته و در ایران کار می‌کند،گفتم داداش،خیلی دلم می‌خواهد در این مراسم خاطرۀ "کوه به کوه نمی‌رسد" مربوط به مادرم را برای مردم در حسینیه بیان کنم.او گفت الان حالت خوب نیست، بگذار برای چهلم که حال مناسبی داشتی. متأسفانه چهلم باران شدید و سرمای دولت‌آباد و خیس‌ شدن فرش‌های حسینیه اجازه نداد که مراسم در حسینیه باشد. ناچارمراسم چهلم در مسجد برگزار شدکه در این مسجد 3 ختم دیگرهم برگزار می‌شدوچون اختصاصی نبود موقعیت جورنشدکه این خاطرۀ «کوه به کوه نمی‌رسد» مربوط به زندگی مادرم را شرح بدهم؛اما حالا،حکایت کوه به کوه نمی‌رسد ولی آدم به آدم می‌رسد را بیان می‌کنم:مهر ماه هر سال دختران اول تا سوم دبیرستان 13-15 ساله را در استادیوم‌های ورزشی مرکز استان‌ها و شهرهای بزرگ تمرین رقص می‌دادندوآنها را برای جشن چهارم آبان ماه آماده می‌ساختند.4 آبان ماه 1345من مسئول برقراری نظم این جشن در میدان ورزشی حافظیه بودم.درجه‌ام ستوان دوم و فرماندۀ کلانتری 4 دروازه سعدی بودم.استادیوم ورزشی حافظیه درحوزۀ کلانتری 4 بود.ساعت 9 شب وارد کلانتری شدم، هوا سرد بود.یک زن ژنده‌پوش با دختر 13 ساله‌ای که هنوز لباس جشن حافظیه را به تن داشت در گوشۀ دیوار جنوبی کلانتری کز کرده و از سرما می‌لرزیدند. ناراحت شدم به آقای ستوان پیشه‌ور افسرنگهبانی (حالا این افسر سردار و سرتیپ شده) گفتم مگر اتاق نیست؟مگر بخاری دراتاق نیست؟چرا سواره از پیاده خبر ندارد؟ چرا این بدبخت‌ها را داخل حیاط نگه داشته‌اید.دستوردادم زن با دختر را به اتاق افسرنگهبان ببرند.گفتم چیه خواهرم؟ چرا آمدید کلانتری؟زن ژنده‌پوش گوشۀ روسری‌اش را روی میز گذاشت و با گریه گفت آقای رئیس به‌دادم برسید.- چی شده؟- مراسم جشن که تمام شد،دخترم جلوی استادیوم سوارتاکسی شده وراننده بازرنگی وفریب،دخترم را به باغی کشانده و به زور به او تجاوزکرده وبعد او را سر کوچۀ دقاقی‌ها که خانۀ ما آنجاست پیاده کرده،کرایه هم نگرفته و رفته.حالا دخترم خون‌ریزی دارد.ابتدا دستور دادم دختر را به پزشکی قانونی اعزام،از وی معاینه و سپس او را به بیمارستان برده،بعد ازپانسمان و بهبودی به همراه مادرش به کلانتری برگردانند. ساعت 11 شب افسر زن کلانتری،این زن ودختررا به کلانتری آورد، پزشک قانونی نظریه داده بود که تجاوز یکباره همراه با خونریزی به این دختر انجام گرفته است.در برگ بازجویی خودم،با حضورافسرنگهبانم ابتدا مشخصات کامل این دختر که یتیم بود و پدر نداشت با حضورمادرش ثبت وسپس مشخصات کامل رانندۀ تاکسی ومشخصات باغی که او را برده سؤال کردم.او گفت تاکسی رنگش سبز بود (تمام تاکسی‌های شیراز قبلاً رنگ سبزداشته وخیلی هم زیبابودوحالا رنگ نارنجی که چشم را آزارمی‌دهد)